باز آ مد بوی ماه إ مد رسه
بوی إ بازیهای إ راه مدرسه
ترانه ای که همه رو می بره به خاطرات مدرسه
یادش بخیر بوی خنکی پائیز و ذوق وشوق اول مهر .
کتابای نو و اینکه منت بابا َ رو بکشی که زودتر برات جلدشون کنه
کیف و جامدادی و پاکن ،
مداد و خودکار ،
سقف اتاق نم کشیده ...ببخشید
اینکه کدوم دفتر و برداری واسه دفتر دیکته
نگرانی اینکه کی میز اول می شینه
خانوم معلم بیشتر حواسش به کیه
و اون روزای قشنگ با همه افکار پاک و زلال ِ کودکانه
شاید همون باغی بود که به قول سهراب :
قوسی از دایره ی سبز سعادت بود
آب بی فلسفه می خوردم
توت بی دانش می چیدم
زندگی در آن وقت صفی از نور و عروسک بود
یک بغل آزادی بود
حوض موسیقی بود
میوه ی کال خدا را آن روز ،
می جویدم در خواب ...
اما ...
طفل پاورچین ، پاورچین دور شد
کم کم در کوچه ی سنجاقک ها
بار خود را بستم
رفتم از شهر خیالات سبک بیرون
دلم ، از غربت سنجاقک پر . .